بازدید امروز : 37
بازدید دیروز : 392
چطور می شود همه چیز داشته باشیم و زاهدانه زندگی کنیم؟
برخی گمان می کنند زهد به معنای کناره گیری فیزیکی از دنیا و دور شدن از مادیات است در حالی که این «رهبانیت» است و ناپسند شمرده شده است. زهد اصطلاحی یعنی دل نبستن و وابسته نبودن به دنیا. با این بیان می بینیم که با مال و منال داشتن هم منافاتی ندارد. یعنی می توان صاحب بهترین امکانات بود اما زاهدانه نیز زندگی کرد به این صورت که نباید به داشته های دنیوی دل بست.
امیر المؤمنین علیه السلام زهد را چنین تعریف فرموده اند: لا تاسوا علی ما فاتکم و لا تفرحو بما اتاکم (نهج البلاغه حکمت 439، ترجمه شهیدی)
بر آنچه از دست داده اید ناراحت نشوید و به آنچه به دست می آورید شاد نشوید. زیرا مالک اصلی خداست رفتن آن غصه ای ندارد، خود داده و خود گرفته، به دست آوردن آن هم نباید انسان را طوری شاد گرداند که از مسیر خارج سازد.
یک زاهد همه ملکیت ها را اعتباری می داند «خانه من» ،«ماشین او» و .. معنا ندارد، همه در حقیقت ملک خداست اما موقتاً و به صورت اعتباری در اختیار ما قرار داده اند. اموال و مقام و ... متاع دنیوی است و در حقیقت به ما تعلق ندارد بلکه به صورت امانت و برای آزمایش در اختیارمان قرارگرفته است. زهد یک امر درونی است و ممکن است نماد بیرونی نیز نداشته باشد و هیچ فردی متوجه نشود که شما زاهد هستید.
مردی صوفی مسلک با خواندن فصل زهد کتاب «معراج السعاده » علامه نراقی به زیارت وی شتافت. چند روزی مهمان او بود. او با دیدن وضعیت زندگی علامه نراقی، رفت و آمدها و مراجعات مختلف، زبان به اعتراض گشود و گفت: من فکر می کردم دارای زهد بی نظیری باشی لکن شما را این چنین نیافتم. علامه نراقی چیزی نگفت. سخن از زیارت امام حسین (ع) و کربلا پیش آمد. علامه نراقی گفت: دلم شوق دیدار و زیارت آن حضرت دارد و هر دو تصمیم گرفتند به زیارت حرم امام حسین (ع) بروند، در نزدیکی های قم آن مرد صوفی گفت: من کشکول خود را در کاشان جا گذاشته ام، علامه گفت: بدون ان هم می توان سفر کرد. آن مرد گفت: من به قدری به آن کشکول علاقه مندم که لحظه ای نمی توانم بدون آن زندگی کنم، بازمی گردم و تا کشکول خود را به دست نیاوردم به کربلا نخواهم رفت. علامه نراقی گفت: خوب ببیندیش که زاهد کیست؟ من از آن همه ملک، باغ و ... چشم پوشیدم و دل کندم ولی تو از یک کشکول نمی توانی دل بکنی، زهد پشت پا زدن به زندگی نیست بلکه وابسته و اسیر آن نبودن است. زهد یک مساله قلبی است و ارتباط چندانی به ظاهر زندگی ندارد (رک شفیعی مازندرانی، سید محمد، زهد اسلامی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1375، صفحه 51)
دین اسلام بسیار کامل و متعادل است. دین اسلام که سفارش به زهد و دل نبستن به دنیا می نماید در جای دیگر سفارش می کند برای امور دنیایی ات طوری باش که گویا همیشه زنده هستی و برای امور آخرتی خود طوری باش که گویا فردا از دنیا خواهی رفت. (کن لدنیاک کانک تعیش أبداً و کن لأخرتک کأنک تموت غداً).
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید